اینکه کشورهای عربی در برابر حوثیهای یمن میتوانند متحد شوند اما در برابر اسرائیل نمیتوانند، قطعا بیپیام نیست؛ شاید معنای آن چنین باشد که این کشورها در تمایلات هویتی خود، به تعریف جدیدی از (خصم) رسیدهاند، تعریفی که قطعا با اصل وحدت عالم اسلام نمیتواند همخوانی داشته باشد و با مدعیات رژیم مدعی خدمت به حرمین شریفین، نمیتواند سنخیت یابد.
اقدام نظامی عربستان و متحدینش علیه سرزمین یمن، یک تجاوز نظامی آشکار است؛ تجاوزی که از ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی و نظامی قابل بررسی است.
بامداد پنجشنبه، 6 حمل 1394 شمسی، جنگندههای سعودی و برخی کشورهای تابع عربی یمن را آماج حملات خود قرار دادند.
نام این عملیات، به تقلید از نامهای عملیاتهای غربی، (طوفان قاطع) گذاشته شد. حملات به یمن در بامداد پنجشنبه پایان نیافت و روز جمعه نیز ادامه یافت و دهها نفر را در مناطق مختلف یمن به کام مرگ فرو برد.
اقدام نظامی عربستان و متحدینش همانطور که العماد گفته یک تجاوز نظامی آشکار است، تجاوزی که از ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی و نظامی قابل بررسی است. بر این اساس دستکم نکات زیر را میتوان در خصوص این تجاوز مورد نقد و بررسی قرار داد:
1- عربستان سعودی و کشورهای عربی متحدش بارها شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک لبنان، به عنوان یک کشور عربی و عضو اتحادیه عرب بودهاند. چرا در تمام این مدت، هیچ تحرک نظامی از سوی رژیم عربستان و متحدین عربش صادر نشد اما یک مساله داخلی در یمن که بین گروههای سیاسی این کشور رخ داده است، شایسته اقدام نظامی است همانطور که در بحرین نیز، انقلاب مردمی با ورود نیروهای نظامی آلسعود سرکوب شد.
2- حمایت غرب از حمله نظامی یک کشور به همسایهاش چه معنی میتواند داشته باشد؟ آیا حاکمیت ملی، استقلال کشورها و اصل عدم تجاوز، جزو اصول و ارزشهای جامعه بینالمللی پس از وستفالی نبوده است؟ دولتهای مدعی لیبرالیسم غربی، چطور از یک اقدام نظامی علیه کشوری مستقل حمایت میکند؟ بنابر کدام مبنای حقوقی یا حتی سیاسی؟
3- ظاهرا تسلط بر تمامی جوانب شبهجزیره عربستان از (خطوط قرمز) رژیم پادشاهان فرتوت سعودی است. بر این اساس، از نظر ریاض، تمام حکومتهای مستقر در کشورهای شبهجزیره باید دستنشانده باشند ولو به قیمت دخالت نظامی. در بحرین و اکنون یمن این مساله کاملا قابل رویت بوده و هست. اقدامات اینچنینی سعودیها میتواند برای برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که تا حدودی ادعای استقلال از سیاستهای ریاض را دارند، هشدار باشد، بهخصوص برای ریزدولتی چون قطر که سخت آسیبپذیر است، هرچند که قطر خود نیز در عملیات علیه یمن حضور داشته است.
4- اینکه کشورهای عربی در برابر حوثیهای یمن میتوانند متحد شوند اما در برابر اسرائیل نمیتوانند، قطعا بیپیام نیست؛ شاید معنای آن چنین باشد که این کشورها در تمایلات هویتی خود، به تعریف جدیدی از (خصم) رسیدهاند، تعریفی که قطعا با اصل وحدت عالم اسلام نمیتواند همخوانی داشته باشد و با مدعیات رژیم مدعی خدمت به حرمین شریفین، نمیتواند سنخیت یابد.
5- برخی بر این باورند که با کمرنگ شدن حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه، عربستان اکنون در تلاش است که نقش خود را بهعنوان فرمانده عملیاتهای نظامی در این منطقه پیدا کند. چنین نقشی بزرگتر از اندامهای رژیم آلسعود و لقمهای گلوگیر است که فرتوتان قابلیت بلع آن را ندارند. کشوری که تمام زیرساختهای نظامی و نفتیاش ظرف چند ساعت قابل انهدام است، بهتر است به همان چاههای نفت خود آویخته و چندان نظری به رهبری عملیاتهای نظامی در منطقه چالشخیز غرب آسیا نیفکند. برای شیوخ فرتوت، حتی یک نظر هم نگاه به (عروس رهبری نظامی) حلال نیست.
6- وقتی کسی که فتوای وقاحتبار (جهاد نکاح) به او منتسب است، با صراحت از حمله نظامی به یمن حمایت میکند و دست به دعا برمیدارد که (رب انصر جنودنا علی فئة الباغیه...)، معلوم است که آلسعود از چه کسانی در یمن حمایت میکند. اصلیترین بلوک مقابل انصاراله در یمن، نه دولت ورشکسته عبدربه منصورهادی، که القاعده و نیروهای تکفیری بود. حمله نظامی به یمن، قطعا تنها به نفع القاعده تمام خواهد شد و یقینا به امنیت (تنگه باب المندب) کمکی نخواهد کرد.
7- همانطور که برخی تحلیلگران گفتهاند، سعودیها اکنون با دخالت نظامی در یمن، قطعا برای دخالتهای دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی علیه منافع خویش، مشروعیت لازم را فراهم آوردهاند.
علیرضا کریمی
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3425